تاريخ : 31 / 5 / 1391برچسب:, | 11:25 | نويسنده : marjan heydari


برای تو و خویش

چشمانی آرزو میکنم

که چراغ ها و نشانه ها را

در ظلمت مان ببیند

گوشی

که صداها و شناسه ها را

در بیهوشی مان بشنود

برای تو و خویش

روحی

که این همه را

دربر گیرد و بپذیرد

و زبانی

که در صداقت خود

ما را از خاموشی خویش

بیرون کشد

و بگذارد

از آن چیزها که در

بندمان کشیده است

سخن بگوئیم…

 


برچسب‌ها:
تاريخ : 31 / 5 / 1391برچسب:, | 11:22 | نويسنده : marjan heydari

بازی هر روزه مان بود ،

من و تو: گرگم و گله میبرم.

تو و من:چوپون دارم نمیزارم.

یادم لبریز تنفر از تصویر مبهم پسرکی است

که کاش  چوپانم نبود.

نبود و تو میبردی مرا.

نبود و من می بردم تو را.

کجایی؟

باد ما را برد.

در کدام جنگل ،گرگی؟

در کدام چمنزار گوسفند؟

من اینجایم،

چوپان خاطره هایی که شعر می شود به یاد تو

 

 


برچسب‌ها:
تاريخ : 31 / 5 / 1391برچسب:, | 11:17 | نويسنده : marjan heydari

وقتی نیست نباید اشک بریزی

باید بگذاری بغض ها روی هم جمع شوند و جمع شوند ….تا کوه شوند ، تا سخت شوند ،

همین ها تو را میسازد…سنگت می کند درست مثل خودش !

باید یادت باشد حالا که نیست

اشکهایت را ندهی هرکسی پاک کند …میدانی؟

… آخر هرکسی لیاقت تو و اشکهایت را ندارد.

 


برچسب‌ها:
تاريخ : 31 / 5 / 1391برچسب:, | 11:16 | نويسنده : marjan heydari

نگران نباش
حال دلم خوب است !!!
…نه از شیطنت های کودکانه اش خبری هست
نه از شیون های مداومش ، به وقت ِ خواستن ِ تو …
آرام
جوری که نبینی و نشنوی
گوشه ای نشسته ،
و رویاهایش را به خاک می سپارد


برچسب‌ها:
تاريخ : 31 / 5 / 1391برچسب:, | 11:12 | نويسنده : marjan heydari

نقطه
سر خط زندگی
این خط لعنتی را می خواهی چکار؟
وقتی دست تو دست کودکی است

که تنها
کلمات اول خط را زیبا می نویسد
و برای کلمات بعدی دست کوچکش خسته می شود
و

دیگر خودش هم نمی تواند بخواند
برو
بی آنکه حتی بنویسی

 


برچسب‌ها:
تاريخ : 31 / 5 / 1391برچسب:, | 11:8 | نويسنده : marjan heydari

برای رسیدن به تو
پا پیش گذاشتم
خودم را قسمت کردم
تو را سهم تمام رویاهایم کردم
انصاف نبود

تو که میدانستی با چه اشتیاقی
خودم را قسمت میکنم
پس چرا
زودتر از تکه تکه شدنم
جوابم نکردی

برای خداحافظی
خیلی دیر بود
خیلی دیر ….


برچسب‌ها:
تاريخ : 31 / 5 / 1391برچسب:, | 11:3 | نويسنده : marjan heydari

حالا که دیگر دستم به آغوشت نمیرسد

و بوسیدنت موکول شده

به تمامی روزهای نیامده..

 

حالا که هر چه دریا و اقیانوس را

از نقشه جهان پاک کردی

مبادا غرق شوم در رویایت

باید اسمم را

در کتاب گینس ثبت کنم

تا همه بدانند

- یک نفر

با سنگین ترین بار دلتنگی

روی شانه هایش -

تو را دوست میداشت

 


برچسب‌ها:
تاريخ : 27 / 5 / 1391برچسب:, | 12:18 | نويسنده : marjan heydari


برچسب‌ها:
تاريخ : 27 / 5 / 1391برچسب:, | 12:14 | نويسنده : marjan heydari


برچسب‌ها:
تاريخ : 27 / 5 / 1391برچسب:, | 11:55 | نويسنده : marjan heydari


برچسب‌ها:
تاريخ : 27 / 5 / 1391برچسب:, | 11:53 | نويسنده : marjan heydari


برچسب‌ها:
تاريخ : 27 / 5 / 1391برچسب:, | 11:52 | نويسنده : marjan heydari

گاه می اندیشم،

             خبر مرگ مرا با تو چه کس میگوید؟

آن زمان که خبر مرگ مرا

از کسی میشنوی،روی تو را

کاشکی میدیدم

               شانه بالا زدنت را،

                           -بی قید-

و تکان دادن دستت که

                     -مهم نیست زیاد-

و تکان دادن سر را که،

                     -عجیب!عاقبت مرد؟

                                     -افسوس!

-کاشکی میدیدم!

من به خود میگویم:

      "چه کسی باور کرد

                 جنگل جان مرا

                     آتش عشق تو خاکستر کرد؟"


برچسب‌ها:
تاريخ : 27 / 5 / 1391برچسب:, | 9:39 | نويسنده : marjan heydari

دو تا شعر اول رو اکثرا خوندن اما شعر سوم رو نه پس اگه فکر می کنیم خوندید یه بار دیگه تا آخر بخونید

شعر اول رو حمید مصدق گفته بوده که فکر کنم همه خوندن یا شنیدن :

تو به من خنديدي و نمي دانستي

من به چه دلهره از باغچه همسايه سيب را دزديدم

باغبان از پي من تند دويد

سيب را دست تو ديد

غضب آلود به من كرد نگاه

سيب دندان زده از دست تو افتاد به خاك

و تو رفتي و هنوز،

سالهاست كه در گوش من آرام آرام

خش خش گام تو تكرار كنان مي دهد آزارم

و من انديشه كنان غرق در اين پندارم

كه چرا باغچه كوچك ما سيب نداشت


بعدها فروغ فرخزاد اومده و جواب حمید مصدق رو اینجوری داده:


من به تو خنديدم

چون كه مي دانستم

تو به چه دلهره از باغچه ی همسايه سيب را دزديدي

پدرم از پي تو تند دويد

و نمي دانستي باغبان باغچه همسايه

پدر پير من است

من به تو خنديدم

تا كه با خنده خود پاسخ عشق تو را خالصانه بدهم

بغض چشمان تو ليك

لرزه انداخت به دستان من و

سيب دندان زده از دست من افتاد به خاك

دل من گفت: برو

چون نمي خواست به خاطر بسپارد

گريه تلخ تو را

و من رفتم و هنوز

سالهاست كه در ذهن من آرام آرام

حيرت و بغض تو تكرار كنان

مي دهد آزارم

و من انديشه كنان غرق در اين پندارم

كه چه مي شد اگر باغچه خانه ما سيب نداشت



و از اونا جالب تر واسه من جوابیه که یه شاعر جوون به اسم جواد نوروزی بعد از سالها به این دو تا شاعر داده

که خیلی جالبه بخونید :



دخترک خندید و

پسرک ماتش برد !

که به چه دلهره از باغچه ی همسایه، سیب را دزدیده

باغبان از پی او تند دوید

به خیالش می خواست،

حرمت باغچه و دختر کم سالش را

از پسر پس گیرد !

غضب آلود به او غیظی کرد !

این وسط من بودم،

سیب دندان زده ای که روی خاک افتادم

من که پیغمبر عشقی معصوم،

بین دستان پر از دلهره ی یک عاشق

و لب و دندان ِ

تشنه ی کشف و پر از پرسش دختر بودم

و به خاک افتادم

چون رسولی ناکام !

هر دو را بغض ربود...

دخترک رفت ولی زیر لب این را می گفت:

" او یقیناً پی معشوق خودش می آید ! "

پسرک ماند ولی روی لبش زمزمه بود:

" مطمئناً که پشیمان شده بر می گردد ! "

سالهاست که پوسیده ام آرام آرام !

عشق قربانی مظلوم غرور است هنوز !

جسم من تجزیه شد ساده ولی ذرّاتم،

همه اندیشه کنان غرق در این پندارند:


برچسب‌ها:
تاريخ : 25 / 5 / 1391برچسب:عشق تو, | 10:54 | نويسنده : marjan heydari

 

 

وقتی گلدون خونمون شکست !!

 

پدرم گفت: قسمت این بود...

 

مادرم گفت:هیف شد...

 

خواهرم گفت: قشنگ بود...

 

داداشم گفت : کاش دوتا داشتیم......

اما وقتی دل من شکست کسی به فکرش نبود..

 

 


برچسب‌ها:
تاريخ : 25 / 5 / 1391برچسب:عاشق, | 10:53 | نويسنده : marjan heydari

 

ان خدایا از عشق امروزم چیزی برای فردا کنار بگذار

نگاهی ، یادی ، تصویری ، خاطره ای ، برای آن هنگام که

فراموش خواهیم کرد که روزی چقدر عاشق بودیم . . .

 


برچسب‌ها:
تاريخ : 25 / 5 / 1391برچسب:دل عاشق", | 10:50 | نويسنده : marjan heydari

 

می دونی دل عاشق در مقابل دل معشوق بی دل ، مثل چیه ؟
دل عاشق مثل یه لامپ مهتابی سوخته است .
دلتو می اندازی زمین . جلوی پای دلبرت . می بینتش . سفیدی و پاکیشو . میبینه چقدر ظریفه. می بینه که فقط واسه اونه که می تپه .
فکر میکنین معشوق بی دل چی کار می کنه ؟
میاد جلو . جلو و جلوتر . به دل عاشقش نگاه می کنه . یه قدم جلوتر میذاره .
پاشو میذاره روش . فشارش می ده و با نهایت خونسردی به صدای خرد شدن دل عاشقش گوش می ده .
می دونید فرق دل عاشق با اون لامپ مهتابی چیه ؟
دل عاشق میشکنه ، خرد می شه . نابود میشه . ولی آسیبی به پای معشوق بی دل نمی رسونه . پاشو نمی بره و زخمی نمی کنه . بلکه به کف پاهای قاتلش بوسه می زنه!!!!

 


برچسب‌ها:
تاريخ : 25 / 5 / 1391برچسب:اشك"تنها "آغوش, | 10:45 | نويسنده : marjan heydari

 

خسته شدم می خواهم در آغوش گرمت آرام گیرم.خسته شدم بس که از سرما لرزیدم...
بس که این کوره راه ترس آور زندگی را هراسان پیمودم زخم پاهایم به من میخندد...
خسته شدم بس که تنها دویدم...
اشك گونه هایم را پاک کن و بر پیشانیم بوسه بزن...
می خواهم با تو گریه کنم ...
خسته شدم بس که...
تنها گریه کردم...
می خواهم دستهایم را به گردنت بیاویزم و شانه هایت را ببوسم...
خسته شدم بس که تنها ایستادم

 

 


برچسب‌ها:
تاريخ : 25 / 5 / 1391برچسب:عشق تو, | 10:40 | نويسنده : marjan heydari

 

 

به خاطر روی زیبای تو بود
که نگاهم به روی هیچ کس خیره نماند
به خاطر دستان پر مهر و گرم تو بود
که دست هیچ کس را در هم نفشردم
به خاطر حرفهای عاشقانه تو بود
که حرفهای هیچ کس را باورنداشتم
به خاطر دل پاک تو بود
که پاکی باران را درک نکردم
به خاطر عشق بی ریای تو بود
که عشق هیچ کس را بی ریا ندانستم
به خاطر صدای دلنشین تو بود
که حتی صدای هزار نی روی دلم ننشست
و به خاطر خود تو بود
فقط به خاطر تو

 


برچسب‌ها:
تاريخ : 24 / 5 / 1391برچسب:عشق تو", | 10:17 | نويسنده : marjan heydari

 

 


 


ما بدهکاريم به يکديگر و به تمام " دوستت دارم" هاي ناگفته اي که پشت ديوار غرورمان ماند و آنها را بلعيديم تا نشان دهيم که منطقي هستيم .....

 
??????????????


برچسب‌ها:
تاريخ : 24 / 5 / 1391برچسب:, | 10:30 | نويسنده : marjan heydari



حالا که عطر نفسهات را برام ارزونی کردی

با من نامهربون این همه مهربونی کردی

حالا که عطر دل و راه دلامون یکی شد

آسمون پر ستاره ی شبامون یکی شد

روزگار سردی و یاسش مال من

همه سر فرازی و عشق و امیدش مال تو

 


برچسب‌ها:
تاريخ : 24 / 5 / 1391برچسب:, | 10:20 | نويسنده : marjan heydari

هیچ حـرف دگـری نیست که مـن با تو بزنم

                                                تـو نـمـی فـهـمـی انـدوه مـرا

چه بـگـو یـم کـه تـو ای رفـتـه ز دست

                                         شدم از مستی چشمانت مست!!!

شــده ام سـنــگ پــرسـت

                           مرگ بر انکس که دلش را به دل سنگ تو بست.!.!.!

 


برچسب‌ها:
تاريخ : 24 / 5 / 1391برچسب:, | 10:14 | نويسنده : marjan heydari

 

 

 

من راز نگاهت را از آینه پرسیدم چشمان نجیبت را از دور پرستیدم

 مثل گل نیلوفر چشمان تو بهاری شد از پیش دلم رفتی و نفهمیدم

 مرز دل و چشم تو از شهر افق پیداست من سرخی گل را در خنده ی تو دیدم

 در شهر اقاقی ها تو پاک ترین عشقی من راز شگفتی را از باغ دلت چیدم

 لبخند زدی آرام بر گونه ی غمناکم من با گل لبخندت به حادثه خندیدم

 ای کاش دو چشم تو سر فصل افق ها بود آن وقت تو را هر صبح از پنجره می دیدم

 وقتی گل آرامش در باغ دلم روئید گلبرگ وجودم را بر عشق تو پیچیدم

 خورشید شدی رفتی تا اوج شکوفایی من از عطش عشقت بر آینه تابیدم

 
 

 

 


برچسب‌ها:
تاريخ : 24 / 5 / 1391برچسب:, | 10:8 | نويسنده : marjan heydari

 

بدن عریانت را در اختیار کسی بگذار

 

که روح عریانش در اختیار توست ...

 

 

 

" چارلز چاپلین "


برچسب‌ها:
تاريخ : 23 / 5 / 1391برچسب:عشق تو, | 10:57 | نويسنده : marjan heydari

کاش ميدانستي.............

 

كاش ميدانستي که جهانم بي تو "الف" ندارد!!!


برچسب‌ها:
تاريخ : 23 / 5 / 1391برچسب:احساسم, | 10:44 | نويسنده : marjan heydari


ديـگـــر نه اشـکـــهايــم را خــواهـي ديــد
نه التـــمـاس هـــايم را
و نه احســـاســاتِ ايــن دلِ لـعـنـتـي را…
به جـــايِ آن احســـاسي که کُـــشـتـي
درخـتـي از غــــرور کـاشـتم…

 


برچسب‌ها:
تاريخ : 23 / 5 / 1391برچسب:عشق تو", | 10:38 | نويسنده : marjan heydari

قشنگترین سنگ را بر میدارم

ساب میزنم می سایم

گوشه گوشه تراش میدهم

شش ضلعی اش میکنم

سه ضلعی بهتر است

مثلث بودن خیلی بهتر است

از هر زاویه عمود می شوی روی روبرو

اما یک ضلعش من و یک ضلع دیگر تو

ضلع سوم کیست؟

باز می سایم

هیچ خوشم نیامد از سه ضلعی بودن

دو ضلعی هم که نداریم در سایش سنگها

من و تو ...اینجا هم که انگار نمی شود...

باشد تو ... این بار هم ضلع خودم را حذف می کنم

می سایم یک نیم کره شد

خیلی دقت کرده ام به من هیچ شبیه نشود

می دانم که حتی دیدن من هم ناراحتت می کند

سنگ قشتگ از سایش به خاک افتاده

به آب می سپارم  به روشنایی

چشمهایم را می بندم و سنگ را بر گردنت تصور می کنم

همه تو ...همه زیبایی...همه بی ضلعی

از آب می کشمش بیرون ...

با گوشه ی لباسم خشکش میکنم

میگیرم جلوی چشمهایم

می دانم اگر چشمانم را باز کنم تو را میبینم

تو که هیچ دوست نداری مرا ببینی

چشمهایم را حالا باز میکنم...

می دانی چه دیدم؟

یک چشم دیدم در چشم...یک هیچ ضلعی

یک چشم دیدم و تو را..

که سنگم را به خاک می سپاری

تا هیچ نشانی از من بر خود نداشته باشی

حتی به اندازه ی یک هیچ ضلعی

سنگ را به دستم مشت می کنم

میروم هزار ضلع می دهمش...

هزار ضلعی بدیهاست...

هزار ضلعی الماس چشمانت

هزار ضلعی انتظارم.همین...

 


برچسب‌ها:
تاريخ : 22 / 5 / 1391برچسب:, | 11:44 | نويسنده : marjan heydari

 

نمیدانم هم اکنون کجا مشغول لبخندي ، فقط یک آرزو دارم:

که در دنیای شیرینت ، میان قلب تو با غم نباشد هیچ پیوندی . . .


 


برچسب‌ها:
تاريخ : 22 / 5 / 1391برچسب:, | 11:20 | نويسنده : marjan heydari

چگونه فراموشت کنم تو را...

 

که از خرابه های هرزگی به قصر سپید عشق هدایتم کردی

و عاشقی بی قرار و یاری با وفا برای خویش ساختی

آهو بره ای شدی که دوستی گرگ را پذیرفتی

و برای اشکهای او شانه هایت را ارزانی داشتی

و با صداقت عاشه انه ات دلش را به درد آوردی

 

چگونه فراموشت کنم تو را...


برچسب‌ها:
تاريخ : 22 / 5 / 1391برچسب:, | 11:22 | نويسنده : marjan heydari

 

 

 

من تمنا کردم که تو با من باشی

تو به من گفتی هرگز...هرگز

پاسخی سخت و درشت

و مرا غصه ی این هرگز کشت...!!!

 

 

 

 


برچسب‌ها:
تاريخ : 22 / 5 / 1391برچسب:عشق تو, | 10:28 | نويسنده : marjan heydari

با تو چه زندگیهایی که تو رویاهام نداشتم
تک و تنها بودم اما تو رو تنها نمیذاشتم
چه سفرها با تو کردم چه سفرها تو رو بردم
دم مرگ رسیدم اما به هوای تو نمردم
دارم از تو مینویسم که نگی دوستت ندارم
از تو که با یه نگاهت زیر و رو شد روزگارم
دارم از تو مینویسم دارم از تو مینویسم دارم از تو مینویسم
موقع نوشتنا وقت اسم گذاشتنا
کسی رو جز تو نداشتم اسمی جز تو نمیذاشتم
من تموم قصه هام قصه توست
اگه غمگینه اون از غصه توست
اون از غصه توست
با تو چه زندگیهایی که تو رویاهام نداشتم
تک و تنها بودم اما تورو تنها نمیذاشتم
حتی من به آرزوهات تو رو آخر میرسوندم
میرسیدی تو من اما آرزو به دل میموندم
هی میخواستم که بگم که بدونی حالمو
اما ترس و دلهره خط میزد خیالمو
توی گفتن و نگفتن از چه روزهایی گذشتم
انقده رفتم و رفتم انقده رفتم و رفتم که هنوزم برنگشتم
من تموم قصه هام قصه توست
اگه غمگینه اون از غصه توست
اون از غصه توست
هر چی شعر عاشقونست من برای تو نوشتم
تو جهنم سوختم اما مینوشتم تو بهشتم
اگه عاشقونه گفتن عشق تو باعث شه
اگه مردم تو بدون چه کسی وارثه شه


برچسب‌ها:
تاريخ : 21 / 5 / 1391برچسب:, | 12:33 | نويسنده : marjan heydari

بیشتر از آنچه تصور کنی خیانت دیده ام

و بیشتر از آنکه باور کنی دلم را شکسته اند

اما تو نه خیانت کردی و نه دلم را شکستی

تو جگرم را آتش زدی

               زبانم می گوید به امید روزی که

               روزگارت سیاه تر از پر کلاغ

               تیره تر از غروب

               و غمگین تر از دم جدایی باشد

اما دلم می گوید به امید روزی که

آشیانت بالاتر از آشیان عقاب

چشم انداز نگاهت زیباتر از بهشت

بر لبانت لبخند

و  صد هزار پری کنیزت باشند...

 


برچسب‌ها:
تاريخ : 21 / 5 / 1391برچسب:دل, | 11:43 | نويسنده : marjan heydari

اولين كسي كه عاشقش ميشي دلتو ميشكونه و ميره . دومين كسي رو كه مياي دوست داشته باشي و از تجربه قبلي استفاده كني دلتو بدتر ميشكنه و ميزاره ميره . بعدش ديگه هيچ چيز واست مهم نيست و از اين به بعد ميشي اون آدمي كه هيچ وقت نبودي . ديگه دوست دارم واست رنگي نداره .. و اگه يه آدم خوب باهات دوست بشه تو دلشو ميشكوني كه انتقام خودتو ازش بگيري و اون ميره با يكي ديگه!!!!!!!!!!!


برچسب‌ها:
تاريخ : 21 / 5 / 1391برچسب:انتظار, | 11:23 | نويسنده : marjan heydari

برسيد که چرا دير کرده است ؟   نکند دل ديگري اورا اسير کرده است ؟  

 

خنديدم و گفتم او فقط اسير من است تنها دقايقي چند تاخير کرده است گفتم امروز هوا سرد بوده است شايد موعد قرار تغيير کرده است...

خنديد به سادگيم آينه و گفت احساس پاک تورا زنجير کرده است!  گفتم ار عشق من چنين سخن مگوي گفت : خوابي سالها دير کرده است...

در ايينه به خود نگاه ميکنم آه عشق او عجيب مرا پير کرده است راست گفت آيينه که منتظر نباش او براي هميشه دير کرده است

 

 


برچسب‌ها:
تاريخ : 20 / 5 / 1391برچسب:خداحافظ عزيزم, | 14:14 | نويسنده : marjan heydari

 

وقتی که رفتم تازه تو می فهمی عاشقی چیه

می شناسی عشق را بعد من می فهمی عاشقت کیه

عاقبت از غصه ی تو نقش تو قصه ها می شم

می رم و پیدام نمی شه تنها مثل خدا می شم

وقتی که من عاشق شدم با همه ی بود و نبود

تو خواب و تو بیداری ها نقش دو تا چشم تو بود

من همه جا کنار تو سایه به سایه کوه به کوه

آینه ای که دم به دم با تو نشسته روبرو

تو جونمی تو عشقمی قشنگترین بهونه ای

برای زنده بودنم تو بهترین نشونه ای

تو بهترین دلیل دل برای بودنم شدی

نبودی از تنم جدا که پاره ی تنم شدی

پرنده ی قشنگ من اگه بیای بهار می یاد

برای این شکسته دل تو سینه باز قرار می یاد

ستاره ها پایین می یان دوباره باز سحر می شه

از آسمون و از زمین به من می گن که یار می یاد

 


برچسب‌ها:
تاريخ : 20 / 5 / 1391برچسب:دوووست دارررررررررررم, | 13:26 | نويسنده : marjan heydari

 

دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌
دوستت‌دار
م‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌د
وستت‌دارم‌
دوستت‌د
ارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوس
تت‌دارم‌
دوست
ت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌
دارم‌
دوست
ت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دا
رم‌
دو
ستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دا
رم‌
دو
ستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دا
رم‌
دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دا
رم‌
دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دا
رم‌
دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دا
رم‌
دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دا
رم‌
دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دا
رم‌
دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دا
رم‌
دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دا
رم‌
دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دا
رم‌
دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دا
رم‌
دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دا
رم‌
دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دا
رم‌
دوست
ت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دا
رم‌
دوست
ت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌
دارم‌
دوست
ت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌
دارم‌
دوستت‌د
ارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوس
تت‌دارم‌
دوستت‌دار
م‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوس
تت‌دارم‌
دوستت‌دار
م‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌د
وستت‌دارم‌
دوستت‌دارم‌د
وستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دار
م‌دوستت‌دارم‌
دوستت‌دارم‌دوس
تت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌د
ارم‌دوستت‌دارم‌
دوستت‌دارم‌دوستت‌
دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوست
ت‌دارم‌دوستت‌دارم‌
دوستت‌دارم‌دوستت‌دا
رم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دو
ستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌
دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دو
ستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌
دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌
دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوست
ت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌
دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌
دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌د
ارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوس
تت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌
دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌د
وستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌


 

 


برچسب‌ها:
تاريخ : 20 / 5 / 1391برچسب:قصه عشق, | 12:47 | نويسنده : marjan heydari

وقتی عاشقم شد که دیگه دیر شده بود حالا می فهمم که چرا اول قصه ها میگن یکی بود یکی نبود. این داستان زندگی ماست . همیشه همین بوده . یکی بود یکی نبود . در اذهان شرقی مان نمی گنجد با هم بودن . با هم ساختن . برای بودن یکی ، باید دیگری نباشد. هیچ قصه گویی نیست که داستانش این گونه آغاز شود ، که یکی بود ، دیگری هم بود . همه با هم بودند . و ما اسیر این قصه کهن ، برای بودن یکی ، یکی را نیست می کنیم . از دارایی ، از آبرو ، از هستی . انگار که بودنمان وابسته نبودن دیگریست . هیچ کس نمیداند ، جز ما . هیچ کس نمی فهمد جز ما . و آن کس که نمی داند و نمی فهمد ، ارزشی ندارد ، حتی برای زیستن . و این هنری است که آن را خوب آموخته ایم . هنر نبودن دیگری !


برچسب‌ها:
تاريخ : 19 / 5 / 1391برچسب:عشق تو, | 17:17 | نويسنده : marjan heydari

دانسته يا ندانسته حقوقي به كردن هم داريم كه كفه سنكينه اشتباهاته اون به سمته منه!!!

امشب شبه بخششه!!

من از حقوقه نداشته خودم بر همه دوستانو عزيزانم كذشتم!!!

از شما هم ميخوام از من بكذريد!!

ملتمس دعااااا


برچسب‌ها:
تاريخ : 19 / 5 / 1391برچسب:, | 17:4 | نويسنده : marjan heydari

خووووووشمليييييييم؟؟؟؟ايا؟؟


برچسب‌ها:
تاريخ : 19 / 5 / 1391برچسب:, | 15:5 | نويسنده : marjan heydari

عزيزاي دلم واسه خوندن داستان عشقه داداشم به قسمته عاشقانه ها بريد!!!!

خييييييييييلي قشنكه حتما بخونش!!!

 تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://roozgozar.com


برچسب‌ها:
تاريخ : 19 / 5 / 1391برچسب:, | 14:29 | نويسنده : marjan heydari


http://roozgozar.comhttp://roozgozar.comhttp://roozgozar.comhttp://roozgozar.comhttp://roozgozar.comhttp://roozgozar.com
http://roozgozar.comhttp://roozgozar.comhttp://roozgozar.comhttp://roozgozar.comhttp://roozgozar.comhttp://roozgozar.comhttp://roozgozar.comhttp://roozgozar.com

http://roozgozar.com

http://roozgozar.comhttp://roozgozar.comhttp://roozgozar.comhttp://roozgozar.com

http://roozgozar.com


 


برچسب‌ها:
تاريخ : 19 / 5 / 1391برچسب:, | 13:56 | نويسنده : marjan heydari

عزيزان مرسي ازوناي كه اينجارو قابل ميدوننو سر ميزنن!!

راستي ممنون كه به بروز شدن وب اشاره كردين!!!واقعا ممنوونم

اخه تاريخ تنظيمش بهم خورده بود منم اصلا حواسم بهش نبوووود

بازم مررررررررسي!!

 تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://roozgozar.com

 


برچسب‌ها:
تاريخ : 19 / 5 / 1391برچسب:بوسه, | 11:56 | نويسنده : marjan heydari

هنوز هم در کوچه های خلوت عاشقی ، در میان سکوت

بوسه هایمان زندگی می کنم

 شاید رهگذری مژده ای از رویای ماندگار و عشق جاودانه ام ، به همراه بیاورد .

 


برچسب‌ها:
تاريخ : 18 / 5 / 1391برچسب:عشق تو, | 10:39 | نويسنده : marjan heydari

نمیتوانم لحظه ای دور شوم از تو ،  

درک کن چه حسی دارم ، همیشه میمانم مال تو...

کاش میشد سهم من از با تو بودن  

تنها آرامش و عشق باشد نه دلتنگی و انتظار...

هر گاه نیستی و دلتنگ توام نامت را در دلم زمزمه میکنم ،

اینگونه است که آرام میشوم ،

دلم را راضی میکنم و اینگونه روزهای دلتنگی را سر میکنم

دلم به سوی آسمان دلتنگی پر میکشد در میان میگیرد یاد تو را ،

درد دل میکند با خاطره هایت ، تکرار میکندحرفهایت ،

حرفهایی که تو همیشه با دلم در میان میگذاری ...

نه عزیزم نمیتوانم لحظه ای دور شوم از تو ،

نشسته ام بر روی ابرهای خیالت ،

و در رویاهای تو سیر میکنم آسمان دلتنگی ام را....

نه عزیزم نمیتوانم لحظه ای در فکر تو نباشم ،

هیچگاه فکر نکن که در حال فراموش کردن تو باشم

درست است که روزها میگذرد، چه زود آسمان تاریک امشب ،

روشنی فردا میشود اما نمیگذرد ، نمیگذرد ،

نمیگذرد هیچگاه آن عشقی که در قلبم نسبت به تو دارم ،

تمام نمیشود ، تمام نمیشود ،

تمام نمیشود هیچگاه آن احساسی که به تو دارم...

هر چه دوست داری از من بخواه جز فراموش کردنت ،

اگر میخواهی بروی برو اما من هستم ،

آنقدر میمانم تا ماندنم مرا یاری کند ، تا دوای عشقت مرا درمان کند...

میمانم و میمانم تا لحظه مرگم ،

آنقدر عاشقت میمانم تا لحظه از دنیا رفتنم قصه عشق مرا بنویسند...

نه عزیزم به این خیال نباش که روزی سرد شوم ،

جانم را از من بگیرند با تو دوباره زنده میشوم ،

دنیا را از من بگیرند با تو دوباره صاحب دنیا میشوم ....

هیچگاه نمیتواند کسی تو را از من بگیرد،

میدانی که قلبم بی تو میمیرد،

تو در قلبمی و هیچگاه دنیای عاشقانه من نمیمیرد.... 
نمیتوانم لحظه ای دور شوم از تو ،  

درک کن چه حسی دارم ، همیشه میمانم مال تو...

کاش میشد سهم من از با تو بودن  

تنها آرامش و عشق باشد نه دلتنگی و انتظار...

هر گاه نیستی و دلتنگ توام نامت را در دلم زمزمه میکنم ،

اینگونه است که آرام میشوم ،

دلم را راضی میکنم و اینگونه روزهای دلتنگی را سر میکنم

دلم به سوی آسمان دلتنگی پر میکشد در میان میگیرد یاد تو را ،

درد دل میکند با خاطره هایت ، تکرار میکندحرفهایت ،

حرفهایی که تو همیشه با دلم در میان میگذاری ...

نه عزیزم نمیتوانم لحظه ای دور شوم از تو ،

نشسته ام بر روی ابرهای خیالت ،

و در رویاهای تو سیر میکنم آسمان دلتنگی ام را....

نه عزیزم نمیتوانم لحظه ای در فکر تو نباشم ،

هیچگاه فکر نکن که در حال فراموش کردن تو باشم

درست است که روزها میگذرد، چه زود آسمان تاریک امشب ،

روشنی فردا میشود اما نمیگذرد ، نمیگذرد ،

نمیگذرد هیچگاه آن عشقی که در قلبم نسبت به تو دارم ،

تمام نمیشود ، تمام نمیشود ،

تمام نمیشود هیچگاه آن احساسی که به تو دارم...

هر چه دوست داری از من بخواه جز فراموش کردنت ،

اگر میخواهی بروی برو اما من هستم ،

آنقدر میمانم تا ماندنم مرا یاری کند ، تا دوای عشقت مرا درمان کند...

میمانم و میمانم تا لحظه مرگم ،

آنقدر عاشقت میمانم تا لحظه از دنیا رفتنم قصه عشق مرا بنویسند...

نه عزیزم به این خیال نباش که روزی سرد شوم ،

جانم را از من بگیرند با تو دوباره زنده میشوم ،

دنیا را از من بگیرند با تو دوباره صاحب دنیا میشوم ....

هیچگاه نمیتواند کسی تو را از من بگیرد،

میدانی که قلبم بی تو میمیرد،

تو در قلبمی و هیچگاه دنیای عاشقانه من نمیمیرد.... 

   


برچسب‌ها:
تاريخ : 18 / 5 / 1391برچسب:عشقي, | 14:53 | نويسنده : marjan heydari

من برای سال ها مینویسم ......
سال ها بعد که چشمان تو عاشق میشوند.......
افسوس که قصه ی مادربزرگ درست بود......
همیشه یکی بود یکی نبود 

   یک نفر ... یک جایی ... تمام رویاهاش لبخند توست ... و زمانی که به تو فکر می کنه ... احساس می کنه که زندگی واقعا با ارزشه ... پس هر گاه احساس تنهایی کردی ... این حقیقت رو به خاطر داشته باش ... یک نفر ... یک جایی ... در حال فکر کردن به توست  

    زندگی یعنی بازی. سه ، دو ، یک … سوت داور............ بازی شروع شد!!! دویدی ، دست و پا زدی ، غرق شدی ، دل شکستی ، عاشق شدی ، بی رحم شدی ، مهربان شدی… بچه بودی ، بزرگ شدی ، پیر شدی سوت داورــــــ0?ــــــــــ بازی تمام شد... زندگی را باختی 
اشکاتو پاک کن همسفر گاهی باید بازی رو باخت اما اینو یادت باشه باز می شه زندگی رو ساخت  

               مغرورانه اشک ریختیم چه مغرورانه سکوت کردیم چه مغرورانه التماس کردیم چه مغرورانه از هم گریختیم غرور هدیه شیطان بود و عشق هدیه خداوند هدیه شیطان را به هم تقدیم کردیم هدیه خداوند را از هم پنهان کردیم  

   


برچسب‌ها:
تاريخ : 18 / 5 / 1391برچسب:عشق تو, | 21:53 | نويسنده : marjan heydari

ســــــــــــــــــــــــــــــلام

_░▒███████
░██▓▒░░▒▓██
██▓▒░__░▒▓██___██████
██▓▒░____░▓███▓__░▒▓██
██▓▒░___░▓██▓_____░▒▓██
██▓ _______________ ░▒▓██
_██▓▒░______________░▒▓██
__██▓▒░____________░▒▓██
___██▓▒░__________░▒▓██
____██▓▒░________░▒▓██
_____██▓▒░_____░▒▓██
______██▓▒░__░▒▓██
_______█▓▒░░▒▓██
_________░▒▓██
_______░▒▓██

_____░▒▓██



_░▒███████
░██▓▒░░▒▓██
██▓▒░__░▒▓██___██████
██▓▒░____░▓███▓__░▒▓██
██▓▒░___░▓██▓_____░▒▓██
██▓ _______________ ░▒▓██
_██▓▒░______________░▒▓██
__██▓▒░____________░▒▓██
___██▓▒░__________░▒▓██
____██▓▒░________░▒▓██
_____██▓▒░_____░▒▓██
______██▓▒░__░▒▓██
_______█▓▒░░▒▓██
_________░▒▓██
_______░▒▓██
_____░▒▓██




_░▒███████
░██▓▒░░▒▓██
██▓▒░__░▒▓██___██████
██▓▒░____░▓███▓__░▒▓██
██▓▒░___░▓██▓_____░▒▓██
██▓ _______________ ░▒▓██
_██▓▒░______________░▒▓██
__██▓▒░____________░▒▓██
___██▓▒░__________░▒▓██
____██▓▒░________░▒▓██
_____██▓▒░_____░▒▓██
______██▓▒░__░▒▓██
_______█▓▒░░▒▓██
_________░▒▓██
_______░▒▓██
_____░▒▓██

بیا منتظرتم ...
.

.
.
.

گفت:آهسته بیا جلو
گفتم: چرا؟
گفت: فقط بیا
اومدم بی هیچ حرفی
گفت:میخوام یادگاری برات بنویسم

گفتم:کجا؟
گفت:رو قلبت.
گفتم:مگه میتونی؟
گفت:سخت نیست آسونه
گفتم:باشه بنویس تا همیشه به یادگار بمونه
یه خنجر برداشت...
گفتم: این چیه؟
گفت:هیسسس..... ساکت شدم
گفتم:بنویس دیگه چرا معطلی.
خنجر رو برداشت و با تیزی خنجر نوشت: دوستت دارم دیوونه
اون رفته ,خیلی وقته ,کجا؟ نمیدونم.اما هنوز زخم خنجرش یادگاری رو قلبم مونده

 

دانستنی های قبل و بعد از ازدواج
یکی را دوست دارم ولی او باور ندارد !!
یکی را دوست دارم همان کسی که شب و روز به یادش هستم ولی نمیداند 
و لحظات سرد زندگیم را با گرمای عشق او میگذرانم 
کسی را دوست دارم که میدانم 
هیچ توان گفتن عشقم را به او ندارم .......
نمی توانم بگویم .... ترسم دارم از گفتن
هیچگاه به او نخواهم رسید 
و هیچگاه نمی توانم دستانش را بفشارم
کسی را دوست می دارم  
دوست داشتنی که بیشتر از هر کسی است
همان کسی که مرا اسیر قلبش کرد 
کسی را دوست دارم 
 میدانم که حالا او دیگر برایم یکی نیست
او برایم یک دنیاست 
یکی را برای همیشه دوست دارم
کسی که هرگز باور نکرد عشق مرا
کسی که هرگز اشکهایم را ندید و ندید که چگونه 
از غم دوری و دلتنگی اش پریشانم 
یکی را تا ابد دوست دارم
کسی که هیچگاه درد دلم را نفهمید و ندانست که 
او در این دنیا تنها کسی است  که در قلبم نشسته است 
یکی را در قلب خویش عاشقانه دوست دارم 
کسی که نگاه عاشقانه ی مرا ندید
و لحظه ای که به او لبخند زدم ،نگاهش به سوی دیگری بود !!!!!
آری یکی را از ته دل صادقانه دوست دارم
کسی که لحظه ای به پشت سرش نگاه نکرد که من چگونه عاشقانه به دنبال او میروم 
کسی را دوست دارم که برای من بهترین است
از بی وفایی ها ، رنجش ها و قهر هایش که بگذرم ،برای من عزیزترین است .....
یکی را با همین قلب شکسته ام 
با تمام احساساتم و بی بهانه دوست دارم 
کسی که با وجود اینکه قلبم را شکست ....
من او را دوست دارم بدون هیچ دلیلی
چون دوست داشتنی که دلیل داشته باشد ، یا احترام است یا ریا
اما هنوز هم در این قلب شکسته ام جا دارد
یکی را دوست دارم ، .....ولی چگونه بگویم به او ؟؟
با اینکه این دوست داشتن دیوانگیست اما من دیوانه وار تنها او را دوست دارم!!
یکی را دوست دارم ولی او باور ندارد !!
یکی را دوست دارم همان کسی که شب و روز به یادش هستم ولی نمیداند 
و لحظات سرد زندگیم را با گرمای عشق او میگذرانم 
کسی را دوست دارم که میدانم 
هیچ توان گفتن عشقم را به او ندارم .......
نمی توانم بگویم .... ترسم دارم از گفتن
هیچگاه به او نخواهم رسید 
و هیچگاه نمی توانم دستانش را بفشارم
کسی را دوست می دارم  
دوست داشتنی که بیشتر از هر کسی است
همان کسی که مرا اسیر قلبش کرد 
کسی را دوست دارم 
 میدانم که حالا او دیگر برایم یکی نیست
او برایم یک دنیاست 
یکی را برای همیشه دوست دارم
کسی که هرگز باور نکرد عشق مرا
کسی که هرگز اشکهایم را ندید و ندید که چگونه 
از غم دوری و دلتنگی اش پریشانم 
یکی را تا ابد دوست دارم
کسی که هیچگاه درد دلم را نفهمید و ندانست که 
او در این دنیا تنها کسی است  که در قلبم نشسته است 
یکی را در قلب خویش عاشقانه دوست دارم 
کسی که نگاه عاشقانه ی مرا ندید
و لحظه ای که به او لبخند زدم ،نگاهش به سوی دیگری بود !!!!!
آری یکی را از ته دل صادقانه دوست دارم
کسی که لحظه ای به پشت سرش نگاه نکرد که من چگونه عاشقانه به دنبال او میروم 
کسی را دوست دارم که برای من بهترین است
از بی وفایی ها ، رنجش ها و قهر هایش که بگذرم ،برای من عزیزترین است .....
یکی را با همین قلب شکسته ام 
با تمام احساساتم و بی بهانه دوست دارم 
کسی که با وجود اینکه قلبم را شکست ....
من او را دوست دارم بدون هیچ دلیلی
چون دوست داشتنی که دلیل داشته باشد ، یا احترام است یا ریا
اما هنوز هم در این قلب شکسته ام جا دارد
یکی را دوست دارم ، .....ولی چگونه بگویم به او ؟؟
با اینکه این دوست داشتن دیوانگیست اما من دیوانه وار تنها او را دوست دارم!!

برچسب‌ها:
تاريخ : 18 / 5 / 1391برچسب:عشق تو, | 16:48 | نويسنده : marjan heydari

بگذار هر کسی هر چه دوست دارد بگوید...

 

مهم این است که تو دردانه ی منی و من از تمام خوبی ها و بدی های 

این دنیا فقط و فقط تو را می خواهم...

اگر چه نه اسمت در کنار اسم من

نه سقفت هم سقف من

و نه دستانت در دستان من است.

 


برچسب‌ها:
تاريخ : 19 / 5 / 1391برچسب:عشق تو, | 10:39 | نويسنده : marjan heydari


رفتی و ندیدی که چه محشر کردم / با اشک ، تمام کوچه را تر کردم

 وقتی که شکست بغض تنهایی من ، وابستگی ام را به تو باور کردم


برچسب‌ها:
تاريخ : 12 / 5 / 1391برچسب:عشق تو, | 11:34 | نويسنده : marjan heydari


برچسب‌ها:


````````````````````````````````00
`````````````````````````````1¶¶¶¶¶¶¶
````````````````````````````¶¶111111¶¶```01¶¶¶¶¶¶
````````0``````````````````¶¶11111111¶¶¶¶¶¶10```¶¶
``````¶¶¶¶¶¶¶10```````````¶¶1111111111¶¶````````0¶
`````¶¶````01¶¶¶¶0`11¶¶¶¶¶¶11111111111¶¶11```````¶0
````1¶`````````0¶¶¶¶¶100`1¶11111111111111¶¶¶1¶¶¶¶¶¶0
````¶¶```````````````````0¶1111111¶11111111¶¶111111¶¶
````¶1````````````````````¶¶111111¶111111111¶¶11111¶¶
````¶¶````````````````````0¶¶¶¶¶¶¶¶¶1111111¶1111111¶¶
````0¶¶0`````````````````````01100`0¶¶¶¶¶1¶¶111111¶¶
````¶¶0``````````````````````````````011¶¶1111111¶¶
```¶¶0```````````````````````````````````¶¶¶111¶¶¶¶
``0¶1`````````````````````````````````````0¶¶¶¶100¶¶
``¶¶``````````````````````````````````````````````1¶1
``¶1```````````````````````````````````````````````¶¶
`0¶0```````````````````````````````````````````````0¶0
``¶0````````````````````````````````````````````````¶¶0
``¶1`````````010````````````````````````````````0¶¶¶¶¶1
¶¶¶¶1¶¶0````0¶¶¶0`````````````````````1¶¶0``````````¶¶
``0¶0````````¶¶¶0`````````````````````¶¶¶¶``````````¶1
```¶¶`````````0``````````011110```````1¶¶````````01¶¶11
`1¶¶¶¶¶``````````````````¶0``0¶````````````````````¶¶
1¶¶¶1¶¶``0``00```````````011110`````````111110`000¶¶¶¶¶
¶1011¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶1`````````````````````¶¶10001¶¶1¶¶¶¶¶¶¶
101¶¶10¶¶```````¶¶¶¶¶¶¶10````````11¶¶¶¶````````¶¶101101
01¶111¶¶`````````¶11111¶¶¶¶0``1¶¶¶¶¶¶¶0`````````¶000010
110011¶0``````0`1¶11111111¶¶¶¶¶1111111¶100``````¶10¶101
1101¶0¶¶````0¶¶¶¶1111111111111111111111¶¶¶¶0``0¶¶101111
¶¶01¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶11111111111111111111111111111¶¶¶¶1¶¶01¶¶1
000001¶111111111111111111111111111111111111111111¶101¶0
¶¶¶¶¶¶¶111111111111111111111111111111111111111111¶¶¶110
¶¶¶¶11¶11111111111111111111111111111111111111111¶¶01¶¶¶
000¶10¶¶1111111111111111111111111111111111111111¶10001¶
¶¶1¶¶10¶¶11111111111111111111111111111111111111¶¶0100¶¶
1100¶¶¶1¶¶111111111111111111111111111111111111¶10000¶¶¶
````¶¶111¶¶¶11111111111111111111111111111111¶¶¶111¶¶¶00
````¶¶00001¶¶¶11111111111111111111111111111¶¶111¶11¶0
````0¶¶00¶¶¶11¶¶1111111111111111111111111¶¶¶¶00001¶1
`````0¶¶¶¶`````1¶¶¶1111111111111111111¶¶¶0``1¶¶1¶¶0
```````¶¶````````1¶¶¶111111111111111¶¶¶0``````¶¶
```````1¶``````````0¶¶¶11111111111¶¶¶0````````0¶
````````¶1````````````1¶¶111111¶¶¶1```````````0¶
````````0¶¶10````````````1¶11¶¶0`````````````0¶1

``````````01¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶11¶¶¶¶¶111¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶


 


برچسب‌ها:
تاريخ : 7 / 5 / 1391برچسب:, | 12:38 | نويسنده : marjan heydari

تصاوير زيباسازی ، كد موسيقی ، قالب وبلاگ ، خدمات وبلاگ نويسان ، تصاوير ياهو ، بلاگر www.Bloger.Rozblog.Com


برچسب‌ها: