تاريخ : 29 / 4 / 1392برچسب:, | 12:25 | نويسنده : marjan heydari

زیـن پـس آرام بــخـــواب عـشـق مـن!
مـــن تمام شب های نبودن تـــو را
بـايــد بـيـدار بـاشـم!!!
هر شب هزاران بوسه نذر کرده‌ام ..
خــــــدا مـي شــمارد..
مـــن مي بوسم..و کنار می‌گذارم ..
آرزوهای دونفره‌مان را که درسر داشتم..
يــــک ، دو ، ســــه ، چهــار...
هـــزار و يـکـــ ، هــزار و دو...

 


برچسب‌ها:
تاريخ : 29 / 4 / 1392برچسب:, | 12:7 | نويسنده : marjan heydari

 

یک آدمهایی هم هستند که اهل غر زدن نیستند. ناله نمی‌کنند.
حوادث و غم‌های زندگی‌شان را نمی‌گیرند سر دست و سر هر گذری فریادش نمی‌زنند.
آدمهای لبخندهای همیشگی‌اند این آدمها.
تکیه‌گاهند و کسی معمولا شکستن‌شان را نمی‌بیند.
همین آدمها اما گاهی پشت لبخندهای همیشگی‌شان، پشت ظاهر آرام و صبورشان غم‌های بزرگی دارند.
خواستم بگویم حواستان به این آدمها باشد.

بعضی آدمها هم هستند که آرام جانند.
از این دست آدمهایی که از بس بوده‌اند، از بس بودنشان رنگ عادت گرفته، هیچ‌وقت نفهمیده‌ای چقدر عزیزند. حتما باید یک مدتی نباشند، اصلا رهایت کنند بروند آن سر دنیا تا بفهمی چقدر نیستند و چقدر بودنشان خوب است.

بعضی آدمها هم هستند که آرام جانند.
حاضری صبح به صبح منتظرشان بایستی لب پنجره زندگی و برایشان دست تکان بدهی و به بودنشان سلام کنی...   
 

از تو در این خانه‌ها تنها همین خاک مانده
و نهالی در دل‌هامان
که فقط سالی ده روز
آبیاری‌اش می‌کنیم
امشب بوی خاک خیس‌خورده‎ات پاشید در سجاده‌ام
و نهالم جان سالانه گرفت
حالا ما چه کار کنیم؟
برای تمام اشک‌هایی که بر چشم‌هایمان بستیم
برای سجاده‌هامان که تنها سه بار در روز
باز می‌شود و بسته
برای بین الطلوعین‌هایی
که در خوش‌خواب‌ها می‌گذرانیم
برای شکم‌هایی که به پیتزا عادت کرده است
برای چیزهایی که عادت کرده‌ایم
برای تنها ترین عضو خانه‌مان
که هر شب بالای سرمان روی رحل
خواب مانده است
خواب مانده‌ایم
حالا ما چه کار کنیم؟
که حتی وقتی بیایی هم
وقتی بوی خاک خون خوردۀ سجاده‌هایمان
بلند شود
در عطرهایمان خفه شده‌ایم
یا روی خوش خوابیم
یا دنبال عادت‌هایمان
سجاده‌هایمان همین طور معطل مانده است
بیایی
تو …
کجاییم؟


 


برچسب‌ها:
تاريخ : 29 / 4 / 1392برچسب:, | 12:2 | نويسنده : marjan heydari

می گویند دوست داشتن و عاشق شدن یک دختر و پسر  که واقعا به یکدیگر عشق می ورزند همدیگر را
دیوانه وار همدیگر را دوست دارند گناه است.......میگویند دل بری و دل دادن گناه است ..........        
اگر بدین  باشد پس جوانی نیز گناه است .....
پس چه باید کرد ؟ ایا باید در این سن جوانی به اغوش سرد مرگ پناه برد یا اینکه بی علاقه به زندگی ،
جوانی دلسرد ، جوانی که روحش نیز مثل خودش پژمرده است و جوانی که  پیرتر از حد پیر است باقی
ماند تا پس از سال ها ی درازی و پس از غم انبوه
با کوله باری  از غم و گناه از بین رفت یا .......
پس چه باید کرد چگونه زندگی باید کرد و زیست
چگونه .....................
چگونه ...............


برچسب‌ها:
تاريخ : 29 / 4 / 1392برچسب:, | 11:58 | نويسنده : marjan heydari

هوس تنهایی کرده ام. جای خلوتی می خواهم و صدای او که دائم بگوید:
                                                       "دوستت دارم، دوستت دارم، دوستت دارم"
و من با صداش در خودم غرق شوم و بغض کنم و آرام گریه کنم تا کلافه شوم ...
و بگویم: " بس است دیگر! بگو دوستت ندارم، بگو از تو متنفرم، بگو برو گمشو!"
و او با بغض بگوید: " دوستت ندارم، از تو متنفرم، برو گمشو!"
 و من از شنیدن آنها سبک شوم و بخندم و کیف کنم تا کرخ شوم و دوباره هوس کنم آن صدا از پشت پنجره باز با ناز و خنده سرک بکشد و آهسته بگوید: "هرچه گفتم دروغ بود، دوستت دارم، دوستت دارم"
و من دوباره سنگین بشوم و کیف کنم و فرو بروم و گریه ام بگیرد و دوبازه بازی شروع بشود و من التماسش کنم که بگوید دوستت ندارم و او بگوید: " چون تو می خواهی می گویم دوستت ندارم، بس که عاشقت هستم به تو می گویم از تو متنفرم تا بخندی"
و بعد بپرسد : " حالا راضی شدی ؟ سبک شدی ؟"
و من بگویم: " نه، رفتن­ات، آمدن­ات، خنده­ات، گریه­ات، آشتی­ات، قهرت، عشقت، نفرت­ا­ت، دوری­ات، نزدیکی­ات، وصالت، فراق­ات، صدات، سکوتت، یادت، فراموشی­ات، مهرت، کینه­ات، خواندن­ات، نخواندن­ات و اصلاً بودن و نبودن­ات سنگین است، سنگین است، سنگین است."
بگویم: " اتفاق تو از همان اول نباید می افتاد و حالا که افتاده است دیگر نمی توان آن را پاک کرد یا فراموش کرد. اما شاید پاک کنی باشد تا مرا برای همیشه پاک کند."


برچسب‌ها:
تاريخ : 29 / 4 / 1392برچسب:, | 11:40 | نويسنده : marjan heydari

متن های زیبا و دلنشین عاشقانه به همراه عکس
نقاش نیستم.....اما میدانم
        .... تماااااااام لحظه های بی تو بودن را......
درد..خواهم کشید...


برچسب‌ها:
تاريخ : 24 / 4 / 1392برچسب:, | 15:5 | نويسنده : marjan heydari


گاهی که رنگ چشمان تو را گم می کنم
پاییز می شوم
و باد لهجه ای زرد
کشان کشان
هلم می دهم تا سنگسار علاقه
همین کافی نیست که پلک نزنی ، گلم ؟
حالا شب به نیمه های عقربه می رسد
و من فکر می کنم دیروز سر انگشت پنجره
روی کدام سطر کوچه بود
که پاورچین و ساده
به آغوش تو ریختم
راستی ، کجای شب بودی که خواب زمستان سفید شد ؟
پنجره پیش بینی کرده بود
مرا که ببوسی برف می گیرد
حالا در عمق زمستان
کبوتری با آوازی از جنس سیب
روی لب هایم آشیانه کرده
کبوتری سبز که در ایینه پرواز می کند
چشم به راه کدام واژه از دهان دریایی ؟
باور کن
هیچ ستاره ای قبل از آسمان متولد نشده
نخ بادبادک نگاهت را پایین بیاور
به من نگاه کن
تمروز پنجم پنجره است
و من اندازه ی همین آسمان برهنه
دوستت دارم


 


برچسب‌ها:
تاريخ : 24 / 4 / 1392برچسب:, | 15:7 | نويسنده : marjan heydari

 

آنقدر قوی باش تا هر روز با زندگی روبه رو شوی…
زندگی یک مسابقه نیست،
بلکه سفری است که هر قدم از مسیر آن را
باید لمس کرد،
چشید،
و لذت برد… 

30


برچسب‌ها:
تاريخ : 24 / 4 / 1392برچسب:, | 15:5 | نويسنده : marjan heydari

کاش می دانستم این سرنوشت را چه کسی برایم بافته…
آن وقت به او می گفتم یقه را آنقدر تنگ بافته ای که بغضهایم را نمیتوانم فرو ببرم…

 

توی دنیا  دوتا نا بینا میشناسم  یکی تو که هیچ وقت عشقم رو ندیدی  یکی من که کسی جز تو ندیدم


برچسب‌ها:
تاريخ : 18 / 4 / 1392برچسب:, | 18:48 | نويسنده : marjan heydari




شــــــــک نکــــن ...!


/ آینــــده ای / خواهـــم ساخت که ,



/ گذشتــــه ام/جلویــــش زانـُــــــو بزنــــد ...!



قـــرار نیـــســــت مــــن هــــم دلِ کس دیـــگری را بســــوزانم ...!



برعـــــکــــس کســــی را که وارد زندگیــــم میشــــود ,



آنـــقـــدر خوشبــخت می کنــــم کـــــه ,


به هـــر روزی که جــای / او / نیـستـی به خودت / لعنـــت /بفـــرستـی


برچسب‌ها:
تاريخ : 18 / 4 / 1392برچسب:, | 18:36 | نويسنده : marjan heydari

لعنت به بعضی اهنگا

لعنت به بعضی خیابونا

لعنت به بعضی حرفا

لعنتیا تو چندثانیه ادمومیبرن به روزای که برا ازبین بردنشون از ذهنت

یه عمر ویرون شدی!!!!!!


برچسب‌ها:
تاريخ : 15 / 4 / 1392برچسب:, | 11:4 | نويسنده : marjan heydari


خــدایا ؟
کــمــی بــیـا جــلــوتــــر
مــی خــواهـــم در گوشــت چــیــزی بــگــویم
ایـن یـک اعــتـراف اســت
مــن

بــی او
دوام نــمی آورم


برچسب‌ها:
تاريخ : 15 / 4 / 1392برچسب:, | 11:0 | نويسنده : marjan heydari

به دست هایت نگاه می کنم
خطوط ِ خوشبختی
چه ساده ترسیم می شوند

قلم به دست ِ تو می دادند
بهتر نمی کشیدی
جهان را؟

زیبا نیست جهان
دستان ِ تو تسلایم می دهند
آغوش ِ تو
آرامم می کند...


برچسب‌ها:
تاريخ : 15 / 4 / 1392برچسب:, | 10:56 | نويسنده : marjan heydari



تو عشقی که همه کارا یه طرفه

باشه مثه خوشحال

کردن هدیه دادن و..........

عشق نیس بهای موندنشه....


برچسب‌ها:
تاريخ : 15 / 4 / 1392برچسب:, | 10:54 | نويسنده : marjan heydari

 

عشق زیبای من ...

 

 

لبخند بزن...

 

 

برآمدگی گونه هایت توان آن را دارند که امید رفته را باز گردانند.
گاه قوسی کوچک میتواند معماریِ بنایی را نجات دهد...
 

 


برچسب‌ها:
تاريخ : 15 / 4 / 1392برچسب:, | 10:52 | نويسنده : marjan heydari

بعـــضی آدمها بایــد مثل جعــبه ی سیــــگــار برچــسب هــشدار داشتـــه باشــن

تا فــــرامــوش نکــنی که دوســت داشتنـــشون
فقـــــط بــرای تـــــو ضـــرر داره

...


برچسب‌ها:
تاريخ : 12 / 4 / 1392برچسب:, | 13:29 | نويسنده : marjan heydari

وقتی کسی نمی فهمد کجای دلت می لنگد

وقتی همه ی بغضت را می بینند و زل می زنند توی چشم هایت تا شکستنش را هم ببینند

اصلن ولش کن وقتی و دلیل و اما ندارد که گاهی فقط می خواهی بروی
زود تر رویت را برگردانی و بروی
زودتر رویت را برگردانی که همین یک ذره غرورت هم از توی چشم هایت قطره قطره نچکد
بانو همیشه تو را قوی دیده اند
بگذار لحظات آخر هم بدون گریه بگذرد،بگذار ................امان نمی دهد
فقط می خواستم ثبت شود این لحظه !


برچسب‌ها:
تاريخ : 12 / 4 / 1392برچسب:, | 13:26 | نويسنده : marjan heydari

چند روزیست درونَــــم غــــوغـــاســت...!!ســـاده میــشکَــنَــم!!

بـــا یـــک تَــلَنگُــرِ

کــوچــک... اینـــگونه نَــبـودم ... ،شُـــدم !!

صبورتر که می شوی ، دنیا هم پر رو تر می
شود!!!

امان از این آسمان ابری که نه خودم میدانم دردم چیست و نه هیچ کس دیگر....

دلم
اغوش گرمش را می خواهد .....


برچسب‌ها:
تاريخ : 12 / 4 / 1392برچسب:, | 13:23 | نويسنده : marjan heydari

بـــ ـــآ هَمــ ــه چیــ ــز کِــ ـــنآر آمــ ـــدَمـــ ــ....!

دَلــ ـــیــلِ ایــ ــלּ هَمِــه دیــ ـــوآنِــ ــگـ ــے ام.....

تَنـ ـــهــآ بـ ـــآوَرِ جُمــ ـــلِـه آخَـــ ـــر تُــ ــوسـتـ ـــ.....

چــ ــیزے بیـــنـ ــمآלּ نَــ ــبود.....!!!!



برچسب‌ها:
تاريخ : 12 / 4 / 1392برچسب:, | 13:15 | نويسنده : marjan heydari


تصمیم بگیریم
استاد تغییر باشیم
نه قربانی تقدیر،
در بازی زندگی اگر عوض نشویم،
تعویض خواهیم شد.


برچسب‌ها:
تاريخ : 12 / 4 / 1392برچسب:, | 13:11 | نويسنده : marjan heydari

از یابنده تقاضا میشود مرا به حال خود رها کند ...


من گم شده ام
!



برچسب‌ها:
تاريخ : 12 / 4 / 1392برچسب:, | 13:6 | نويسنده : marjan heydari

 

 
ته دیگ "عشق اول" را هر چقد که بسابی

چه با اسکاج دوست داشتن های بعدی
چه با سیم ظرفشویی عاشق شدن های بعدی...
از دلت پاک نمی شود...
حالا تو هی بساب
بساب و از صدای ناهنجارش
سر درد بگیر...

 

 


برچسب‌ها:
تاريخ : 12 / 4 / 1392برچسب:, | 12:44 | نويسنده : marjan heydari

.

این روزهایم به تظاهر می گذرد...

تظاهر به بی تفاوتی...

تظاهر به بی خیالی...

به شادی...

به اینکه دیگر هیچ چیز مهم نیست...

اما...

چه سخت می کاهد از جانم این "نمایش"

 


برچسب‌ها:
تاريخ : 2 / 4 / 1392برچسب:, | 21:18 | نويسنده : marjan heydari


شايد بزرگترين گناهمان اين است که به انتظارش نشستيم
براي ديدنش براي ظهورش بايد بايستيم راه بيفتيم...
اين بار نه با پاي دل،بلکه با پاي عمل
چندمين سال است که در عين بودن کنارمان نيستي؟!
حتي حساب اين را هم نمي دانم...

"میلاد آقا امام زمان رو به همه دوست داران و منتظرانش تبریک میگم"

(اللهم عجل لِولیکَ الفَرَج)


برچسب‌ها:
تاريخ : 2 / 4 / 1392برچسب:, | 14:58 | نويسنده : marjan heydari

سلام دوستان خوبم

خوبید؟خوشید؟


دوم تیر سال قبل تصمیم گرفتم یه وبلاگ بزنم.....

وقتی وبلاگمو زدم زیاد سردرنمیاوردم باید چیکارکنم..چه مطلبی بزارم!ولی بعدش فهمیدم میتونم خیلی ازحرفای دلمو که نمیتونم به نزدیکانم بزنم اینجا خیلی راحت به زبون بیارم!

شروع کردم به گذاشتن مطالبی که عشقای امروزی که تو جامعه رواج پیدا کرده!تو 6ماه اول برام مهم نبود کسی از وبلاگم دیدن میکنه یا نه...نظرمیزاره یا نه!

ولي تو شش ماه دوم با خيلي ها آشنا شدم خيلي ها اومدن و رفتن و خيلي ها هم

وبلاگشونو تعطيل كردن . اما يادشون همیشه تو قلبمه. خيلي ها بهم آبجي گفتن ،خيلي ها آبجيم

 

شدن و خيلي ها هم داداشيم .

شده من تو اين وبلاگ خيلي وابسته ي يكي  بشم و با رفتنش حتي بغضمم بگيره . من تو اين وبلاگ

 با خيلي ها آشنا شدم و خيلي چيزا ازشون يادم گرفتم . من، ازوقتي كه تو اين وبلاگ بودم زياد ا

 اينترنت استفاده كردم . اما سعي كردم استفاده ي مثبت ازش بكنم و يه چيز قشنگي كه تو وبلاگا و

ميون وبلاگ نويسا ديدم مهر و محبت فراوون نسبت به همديگس . آدم توي دنياي واقعي خيلي راحت   

نميتونه به يكي آبجي بگه حتي اگه خيلي دوسش داشته باشه و يا خيلي راحت نميشه به يكي

داداش گفت اما اينجا تو وبلاگا همه انگار عضو يه خونوادن . آدم محبت كردنو ياد ميگيره و با محبت حرف

زدنو.

البته از همه جا ميشه استفاده ي منفي كرد حتي تو يه محيط فرهنگي ميشه كاراي دور از ارزش

انساني و فرهنگ انجام داد.اما من از وبلاگاي مختلف درساي زيادي گرفتم ودل نوشته هاي خيلي ها

 روم تاثير مثبتي گذاشت

خلاصه كه نوشتن اين حرفا بهونه اي شد براي تشكر كردن از خيلي از بچه هايي كه تو اين مدت

هي بهم سر ميزدن و منو شرمنده ي محبتاشون ميكردن

اينجا همه از يه جنسن، ديگه فاصله ي طبقاتي وجود نداره. كسي به پول و مقام و شهرت و تحصيلات

 نويسنده كاري نداره به نوع مطالب و طرز نوشتن و احساسات و محبت توجه بيشتري ميشه و اينم

 يكي از جنبه هاي مثبته استفاده از نت و وبلاگ هستش، البته اگه كه از جنبه هاي منفي

چشم پوشي كنيم

ببينم بالاخره از اين حرفاي من چيزي هم دستگيرتون شد؟

خب بله ديگه امروز تـــــــــــــــولد وبلاگمه

                                               مــــــــــــــبـاركه

 

 

 

نظر یادت نره؟


برچسب‌ها:
تاريخ : 2 / 4 / 1392برچسب:, | 13:41 | نويسنده : marjan heydari

[IMG]

خدای عزیزم! مرا گفتی از رگ گردن به تو نزدیک ترم!

آخ! چه زیــبـــــا گـفـتـی...

اگر ذره ای از محبتت نباشد زندگانی بر من تمام است.

.........

خدایا بار دگر محبتت را بر من روا دار


دلم برای دوست داشتن های راستین تنگ شده

 


برچسب‌ها:
تاريخ : 2 / 4 / 1392برچسب:, | 13:34 | نويسنده : marjan heydari

 

L136784811168 

 

آنگاه که آرزوهایم را به روی دیوار نوشتم نمی دانستم چشم نامحرمی بدان نظارگر است.آنگاه که مشق سکوتم را خواستم بر دیواره های تاریک شب بنویسم طوفانی آمد و آرامش مرا به یغما برد و آنگاه که درد بی کسی هایم را به رودخانه زلال صاف سپردم او با بی اعتنایی از کنار من گذشت

 

 

 

و آنگاه که فریادم را بر سر کو ها کشیدم تا بلکه آرام گیرم او نیز فریادم را پس داد و مرا قبول نکرد حالا با توام با تویی که حرف و دلم و درد تنهایی هامو صدای فریادم را که از سوز و زخم دل است را از پشت دیوارها و فاصله ها می شنوی تو چی تو هم می خواهی مرا تو این دنیای وانفسا تنها گذاری و مرا به حال خود رها کنی

 

 

 

خدای من من تنهام ، یارایی را برای یاری دهنده ام نیست دستم را بگیر که احساس می کنم هر چه بیشتر برای رهایی از مرداب سختی ها و دلتنگی های این دنیا دست و پا می زنم بیشتر در آن غرق می شوم و در آن فرو می روم یا پر پروازم ده یا…

 

 

 

گفته بودی هر گاه تو را به دهنه پرتگاه بردم

 

 

 

هراس مکن چون یا تو را از پشت خواهم گرفت یا به تو پرپرواز خواهم داد

 

 

خدای من خدای من وقتش فرا رسیده پس چرا کاری نمی کنی سنگ ریزه های زیر پایم در حال فرو ریختنند پس چرا یاریم نمی دهی .

 


برچسب‌ها:
تاريخ : 2 / 4 / 1392برچسب:, | 13:28 | نويسنده : marjan heydari

به بعضیام باید گفت :
عزیزم
یه قدر مطلق از خودت بگیر...
وضعت خیلی خرابه!!!
[IMG]
[IMG]


برچسب‌ها:
تاريخ : 1 / 4 / 1392برچسب:, | 11:17 | نويسنده : marjan heydari

مـــن می نویسم
و
تـــــــو
نـــمی خوانی !
امـــــــــــا
مخــاطب که تـــو باشــی…
مدیــــــونم اگر ننـــــــویسم...



برچسب‌ها:
تاريخ : 1 / 4 / 1392برچسب:دیوونگی"بغض"اشک"دلتنگ, | 11:13 | نويسنده : marjan heydari

دیــوونگــی یعــنی :
عکسشــو تو گوشــیت هی نیگــاه کنی ، واســه بار هــزارم . . .
انگــار تاحــالا نــدیدیش . . !
بگی خــو آخــه دلم همــش یه ذره میشــه بــرات . . .
بغــض کنــی و یه دفعه ای اشکــات بــریزه . .
شمــارشــو با ذوق بگــیری شــاید اینبار جــوابتو داد. . .
شــاید با مــهربونی بگــه جــــــونم . .
شــاید. .
شــاید. .
شــاید. . .
بــازم هــمین صــدای مســخــره تو گوشــت بپــیچه :مشــــترک مورد نــظر پاسخــگو نمیــباشــد. .
لطــفأ مجــددا بمــیرید . . . !


برچسب‌ها:
تاريخ : 1 / 4 / 1392برچسب:روی سگ, | 11:10 | نويسنده : marjan heydari

 



عمریستــ خـ‗__‗ــودم را به خریتـــــــ زده ام ….
دلــم برای آن روی سگــ‗__‗ـــم تنگــــــــ شده…

 


برچسب‌ها:
تاريخ : 1 / 4 / 1392برچسب:معجزه"زن", | 10:41 | نويسنده : marjan heydari

ﺑــﺮﺍﯼ ﺯﻥ ﺑــﻮﺩﻥ

ﻧﯿـــﺎﺯﯼ ﺑــﻪ

ﻧــﺎﺯ ﮐــــﺮﺩﻥ ﻧـــﺪﺍﺭﯼ...

ﺣﺘــﯽ ﺧــﻮﺭﺷﯿـــﺪ ﻫـــﻢ ﻣﯿـــﺪﺍﻧـــﺪ

ﺗـــﻮ

ﻣﻌــﺠـــﺰﻩ ﻣﯿــﮑﻨـــﯽ...




برچسب‌ها:
تاريخ : 1 / 4 / 1392برچسب:رویا"تو", | 10:39 | نويسنده : marjan heydari


رویا هایی هست که شاید هرگز تعبیر نشوند

اما همیشه شیرین اند

مثل رویــــای داشتن تـــــــو 


برچسب‌ها:

اونی که واقعا دوست داشته بـاشه ..شاید اذیتت کنه..ولی هیچ وقت عذابت نـمیده..
شاید چند روزی هم حالتو نپرسه ..
ولی همه حـواسش پـیشِ تـوئه..
شاید بـاهات قـهر کنه ..
ولی هیچ وقت راحت ازت دل نمی کنه !!!


برچسب‌ها: