برچسبها:
یک آدمهایی هم هستند که اهل غر زدن نیستند. ناله نمیکنند.
حوادث و غمهای زندگیشان را نمیگیرند سر دست و سر هر گذری فریادش نمیزنند.
آدمهای لبخندهای همیشگیاند این آدمها.
تکیهگاهند و کسی معمولا شکستنشان را نمیبیند.
همین آدمها اما گاهی پشت لبخندهای همیشگیشان، پشت ظاهر آرام و صبورشان غمهای بزرگی دارند.
خواستم بگویم حواستان به این آدمها باشد.
بعضی آدمها هم هستند که آرام جانند.
از این دست آدمهایی که از بس بودهاند، از بس بودنشان رنگ عادت گرفته، هیچوقت نفهمیدهای چقدر عزیزند. حتما باید یک مدتی نباشند، اصلا رهایت کنند بروند آن سر دنیا تا بفهمی چقدر نیستند و چقدر بودنشان خوب است.
بعضی آدمها هم هستند که آرام جانند.
حاضری صبح به صبح منتظرشان بایستی لب پنجره زندگی و برایشان دست تکان بدهی و به بودنشان سلام کنی...
از تو در این خانهها تنها همین خاک مانده
و نهالی در دلهامان
که فقط سالی ده روز
آبیاریاش میکنیم
امشب بوی خاک خیسخوردهات پاشید در سجادهام
و نهالم جان سالانه گرفت
حالا ما چه کار کنیم؟
برای تمام اشکهایی که بر چشمهایمان بستیم
برای سجادههامان که تنها سه بار در روز
باز میشود و بسته
برای بین الطلوعینهایی
که در خوشخوابها میگذرانیم
برای شکمهایی که به پیتزا عادت کرده است
برای چیزهایی که عادت کردهایم
برای تنها ترین عضو خانهمان
که هر شب بالای سرمان روی رحل
خواب مانده است
خواب ماندهایم
حالا ما چه کار کنیم؟
که حتی وقتی بیایی هم
وقتی بوی خاک خون خوردۀ سجادههایمان
بلند شود
در عطرهایمان خفه شدهایم
یا روی خوش خوابیم
یا دنبال عادتهایمان
سجادههایمان همین طور معطل مانده است
بیایی
تو …
کجاییم؟
برچسبها:
برچسبها:
برچسبها:
برچسبها:
گاهی که رنگ چشمان تو را گم می کنم
پاییز می شوم
و باد لهجه ای زرد
کشان کشان
هلم می دهم تا سنگسار علاقه
همین کافی نیست که پلک نزنی ، گلم ؟
حالا شب به نیمه های عقربه می رسد
و من فکر می کنم دیروز سر انگشت پنجره
روی کدام سطر کوچه بود
که پاورچین و ساده
به آغوش تو ریختم
راستی ، کجای شب بودی که خواب زمستان سفید شد ؟
پنجره پیش بینی کرده بود
مرا که ببوسی برف می گیرد
حالا در عمق زمستان
کبوتری با آوازی از جنس سیب
روی لب هایم آشیانه کرده
کبوتری سبز که در ایینه پرواز می کند
چشم به راه کدام واژه از دهان دریایی ؟
باور کن
هیچ ستاره ای قبل از آسمان متولد نشده
نخ بادبادک نگاهت را پایین بیاور
به من نگاه کن
تمروز پنجم پنجره است
و من اندازه ی همین آسمان برهنه
دوستت دارم
برچسبها:
آنقدر قوی باش تا هر روز با زندگی روبه رو شوی…
زندگی یک مسابقه نیست،
بلکه سفری است که هر قدم از مسیر آن را
باید لمس کرد،
چشید،
و لذت برد…
برچسبها:
کاش می دانستم این سرنوشت را چه کسی برایم بافته…
آن وقت به او می گفتم یقه را آنقدر تنگ بافته ای که بغضهایم را نمیتوانم فرو ببرم…
برچسبها:
شــــــــک نکــــن ...!
/ آینــــده ای / خواهـــم ساخت که ,
/ گذشتــــه ام/جلویــــش زانـُــــــو بزنــــد ...!
قـــرار نیـــســــت مــــن هــــم دلِ کس دیـــگری را بســــوزانم ...!
برعـــــکــــس کســــی را که وارد زندگیــــم میشــــود ,
آنـــقـــدر خوشبــخت می کنــــم کـــــه ,
به هـــر روزی که جــای / او / نیـستـی به خودت / لعنـــت /بفـــرستـی
برچسبها:
لعنت به بعضی اهنگا
لعنت به بعضی خیابونا
لعنت به بعضی حرفا
لعنتیا تو چندثانیه ادمومیبرن به روزای که برا ازبین بردنشون از ذهنت
یه عمر ویرون شدی!!!!!!
برچسبها:
به دست هایت نگاه می کنم
خطوط ِ خوشبختی
چه ساده ترسیم می شوند
قلم به دست ِ تو می دادند
بهتر نمی کشیدی
جهان را؟
زیبا نیست جهان
دستان ِ تو تسلایم می دهند
آغوش ِ تو
آرامم می کند...
برچسبها:
وقتی کسی نمی فهمد کجای دلت می لنگد
وقتی همه ی بغضت را می بینند و زل می زنند توی چشم هایت تا شکستنش را هم ببینند
اصلن ولش کن وقتی و دلیل و اما ندارد که گاهی فقط می خواهی بروی
زود تر رویت را برگردانی و بروی
زودتر رویت را برگردانی که همین یک ذره غرورت هم از توی چشم هایت قطره قطره نچکد
بانو همیشه تو را قوی دیده اند
بگذار لحظات آخر هم بدون گریه بگذرد،بگذار ................امان نمی دهد
فقط می خواستم ثبت شود این لحظه !
برچسبها:
چند روزیست درونَــــم غــــوغـــاســت...!!ســـاده میــشکَــنَــم!!
بـــا یـــک تَــلَنگُــرِ
کــوچــک... اینـــگونه نَــبـودم ... ،شُـــدم !!
صبورتر که می شوی ، دنیا هم پر رو تر می شود!!!
امان از این آسمان ابری که نه خودم میدانم دردم چیست و نه هیچ کس دیگر....
دلم اغوش گرمش را می خواهد .....
برچسبها:
شايد بزرگترين گناهمان اين است که به انتظارش نشستيم
براي ديدنش براي ظهورش بايد بايستيم راه بيفتيم...
اين بار نه با پاي دل،بلکه با پاي عمل
چندمين سال است که در عين بودن کنارمان نيستي؟!
حتي حساب اين را هم نمي دانم...
"میلاد آقا امام زمان رو به همه دوست داران و منتظرانش تبریک میگم"
(اللهم عجل لِولیکَ الفَرَج)
برچسبها:
سلام دوستان خوبم
خوبید؟خوشید؟
دوم تیر سال قبل تصمیم گرفتم یه وبلاگ بزنم.....
وقتی وبلاگمو زدم زیاد سردرنمیاوردم باید چیکارکنم..چه مطلبی بزارم!ولی بعدش فهمیدم میتونم خیلی ازحرفای دلمو که نمیتونم به نزدیکانم بزنم اینجا خیلی راحت به زبون بیارم!
شروع کردم به گذاشتن مطالبی که عشقای امروزی که تو جامعه رواج پیدا کرده!تو 6ماه اول برام مهم نبود کسی از وبلاگم دیدن میکنه یا نه...نظرمیزاره یا نه!
ولي تو شش ماه دوم با خيلي ها آشنا شدم خيلي ها اومدن و رفتن و خيلي ها هم
وبلاگشونو تعطيل كردن . اما يادشون همیشه تو قلبمه. خيلي ها بهم آبجي گفتن ،خيلي ها آبجيم
شدن و خيلي ها هم داداشيم .
شده من تو اين وبلاگ خيلي وابسته ي يكي بشم و با رفتنش حتي بغضمم بگيره . من تو اين وبلاگ
با خيلي ها آشنا شدم و خيلي چيزا ازشون يادم گرفتم . من، ازوقتي كه تو اين وبلاگ بودم زياد ا
اينترنت استفاده كردم . اما سعي كردم استفاده ي مثبت ازش بكنم و يه چيز قشنگي كه تو وبلاگا و
ميون وبلاگ نويسا ديدم مهر و محبت فراوون نسبت به همديگس . آدم توي دنياي واقعي خيلي راحت
نميتونه به يكي آبجي بگه حتي اگه خيلي دوسش داشته باشه و يا خيلي راحت نميشه به يكي
داداش گفت اما اينجا تو وبلاگا همه انگار عضو يه خونوادن . آدم محبت كردنو ياد ميگيره و با محبت حرف
زدنو.
البته از همه جا ميشه استفاده ي منفي كرد حتي تو يه محيط فرهنگي ميشه كاراي دور از ارزش
انساني و فرهنگ انجام داد.اما من از وبلاگاي مختلف درساي زيادي گرفتم ودل نوشته هاي خيلي ها
روم تاثير مثبتي گذاشت
خلاصه كه نوشتن اين حرفا بهونه اي شد براي تشكر كردن از خيلي از بچه هايي كه تو اين مدت
هي بهم سر ميزدن و منو شرمنده ي محبتاشون ميكردن
اينجا همه از يه جنسن، ديگه فاصله ي طبقاتي وجود نداره. كسي به پول و مقام و شهرت و تحصيلات
نويسنده كاري نداره به نوع مطالب و طرز نوشتن و احساسات و محبت توجه بيشتري ميشه و اينم
يكي از جنبه هاي مثبته استفاده از نت و وبلاگ هستش، البته اگه كه از جنبه هاي منفي
چشم پوشي كنيم
ببينم بالاخره از اين حرفاي من چيزي هم دستگيرتون شد؟
خب بله ديگه امروز تـــــــــــــــولد وبلاگمه
مــــــــــــــبـاركه
نظر یادت نره؟
برچسبها:
برچسبها:
آنگاه که آرزوهایم را به روی دیوار نوشتم نمی دانستم چشم نامحرمی بدان نظارگر است.آنگاه که مشق سکوتم را خواستم بر دیواره های تاریک شب بنویسم طوفانی آمد و آرامش مرا به یغما برد و آنگاه که درد بی کسی هایم را به رودخانه زلال صاف سپردم او با بی اعتنایی از کنار من گذشت
و آنگاه که فریادم را بر سر کو ها کشیدم تا بلکه آرام گیرم او نیز فریادم را پس داد و مرا قبول نکرد حالا با توام با تویی که حرف و دلم و درد تنهایی هامو صدای فریادم را که از سوز و زخم دل است را از پشت دیوارها و فاصله ها می شنوی تو چی تو هم می خواهی مرا تو این دنیای وانفسا تنها گذاری و مرا به حال خود رها کنی
خدای من من تنهام ، یارایی را برای یاری دهنده ام نیست دستم را بگیر که احساس می کنم هر چه بیشتر برای رهایی از مرداب سختی ها و دلتنگی های این دنیا دست و پا می زنم بیشتر در آن غرق می شوم و در آن فرو می روم یا پر پروازم ده یا…
گفته بودی هر گاه تو را به دهنه پرتگاه بردم
هراس مکن چون یا تو را از پشت خواهم گرفت یا به تو پرپرواز خواهم داد
خدای من خدای من وقتش فرا رسیده پس چرا کاری نمی کنی سنگ ریزه های زیر پایم در حال فرو ریختنند پس چرا یاریم نمی دهی .
برچسبها:
دیــوونگــی یعــنی :
عکسشــو تو گوشــیت هی نیگــاه کنی ، واســه بار هــزارم . . .
انگــار تاحــالا نــدیدیش . . !
بگی خــو آخــه دلم همــش یه ذره میشــه بــرات . . .
بغــض کنــی و یه دفعه ای اشکــات بــریزه . .
شمــارشــو با ذوق بگــیری شــاید اینبار جــوابتو داد. . .
شــاید با مــهربونی بگــه جــــــونم . .
شــاید. .
شــاید. .
شــاید. . .
بــازم هــمین صــدای مســخــره تو گوشــت بپــیچه :مشــــترک مورد نــظر پاسخــگو نمیــباشــد. .
لطــفأ مجــددا بمــیرید . . . !
برچسبها: